تو برو ، من هم برای اینکه راحت بروی میگویم : باشد ، برو خیالی نیست …
اما کیست که نداند بی تو تنها چیزی که هست خیال توست !



غمگینم همانند پرنده ای که به دانه های روی تله خیره شده و به این فکر میکند که چگونه بمیرد ؟ گرسنه و آزاد یا سیر و اسیر …



خیلی سخته خواب کسی رو ببینی که دیگه نمی تونی تو واقعیت ببینیش …



غمگینم مثل مرده ای که توان تسلی دادن به بازماندگانش را ندارد !



از همه آشناترم رفت و دیگه منو نخواس***فرصت گفتن نداد حتی برای التماس



خواستم آرزوهایم را به رخ روزهایم بکشم دیدم تو با روزها دست به یکی کرده ای ؛ آنها خودت را دارند و من فقط حسرتت را ؛ زبانم بند آمد !



از تو گفتن سوزش چشم می آورد و از تو نگفتن تورم گلو …



سخت است ببازی تمام احساس پاکت را و هنوز نفهمیده باشی اصلا دوستت داشت ؟
روزگار با ما خوب تا نکرد ، ما را خوب “تا” کرد …



اونی که سکته ی قلبی کرده مُرده
اونی که سکوت قلبی کرده مُرده تر …
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4