براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
اینجا خونه منه... اینجا همون
جایست که گفتم میخوام حرفام را
بگم همون جایی که گفتم وقتی
نیستم ودلت برام تنگ شد به خونه
ام بیا... اینجا فقط برای توست همه
حرفام حقیقته.... به قول این آدما
رسم زمونه است رسم دلای
رنگارنگ آدما... یادمه گفتی فرق
داری!!! گفتی نگاهت مثل آدمایی
که دیدم نیست ... یادته خندیدم
وباور کردم... یادته گفتم تا اخرش
من هستم... یادته گفتی ازخدا
میخوام اونی که من میخوام و
خواست خداست تو باشی...دیدی
خدا هم با ما یار نبود ... تورا محکوم
نمیکنم... فقط میخوام الان که
نیستی .. از این ساعتی که من را
بی تو کرد وتو را بی من... فقط برات
اینجا بنویسم بنویسم که چقدر دلم
روز وشب سراغت را میگیره چقدر
دلم میخواد باشی ... بنویسم که
اگه بودی چقدر روزها وساعتهام
قشنگ بود... اینجا مینویسم تا
روزی که فراموشت کنم روزی که
دیگه آپ نکردم بدون فراموشت
کردم دوست دارم حتی اگه آدما
سرزنشم کنند ..
__ _█████____████
___████__████_███
__███____████__███
__███_███___██__██
__███__███████___███
___███_████████_████
███_██_███████__████
_███_____████__████
__██████_____█████
___███████__█████
______████ _██
______________██
_______________█
_████_________█
__█████_______█
___████________█
____█████______█
_________█______█
_____███_█_█__█
____█████__█_█
___██████___█_____█████
____████____█___███_█████
_____██____█__██____██████
______█___█_██_______████
_________███__________██
_________██____________█
_________█
________█
دو شنبه 24 / 1 / 1392 ساعت 2:5 بعد از ظهر |
بازدید : 2001 |
نوشته شده به دست ƧƛƧƛƝ |
(نظرات )
بیا تا قصه نیمه تمام عشق را با شیرینی به پایان برسانیم برگرد تا قصه من و تو پایانش تلخ و غم انگیز نباشد دلم برای لحظه های دیدار با تو تنگ شده چه عاشقانه نگاهم می کردی و حرف می زدی چرا رفتی از کنارم؟ تو رفتی و من تنهای تنها در این دنیای بی محبت با چند خاطره ماندم برگرد تا دوباره آن خاطره های شیرین باهم بودن تکرار شود دلم بد جور برای تو برای حرف هایت تنگ صدای خنده هایت تنگ شده با آمدنت من را دوباره زنده کن واحساس را دوباره در وجودم شعله ور کن تا عاشقانه تر از همیشه از تو آن عشق پاکت بنویسم
چطور بگم که دلتنگ توام تویی که مونس شب های دل بی قراری ام بودی چطور بگم که باغ دلم به غم نشسته واز دوری تو دلتنگ شده؟ چطور بگم که وجود تو... گرمای صدای دلنشین توبه من آشفته زندگی می بخشه؟ چطور بگم که این دل بی طاقت بهانه تو را می گیرد؟ چطور بگم که دستانم گرمی دستانت را می خواهد؟ ای تنهاترین ستاره زندگی من پشت پنجره دل تنگم به انتظار لحظه با تو بودن می مانم تا با آمدنت دل بی قرارم را آرام کنی